جستارهای شتاب زده

یادداشتهای داود مؤذنیان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لاکچری» ثبت شده است

🔶عدالت اجتماعی در آینه جنگ فقر و غنا

 

از اصول حاکم بر ساختار سیاسی اسلام، عدالت اجتماعی است که منافی هرگونه سوءاستفاده کردن از توده ها و استثمار آنهاست. اصلی رکین و شریف که خداوند متعال آن را از اهداف بعثت انبیاء برشمرده و می¬فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند»
به تعبیر امام موسی صدر؛ احکام اسلامی، عدالت اجتماعی و اقتصادی را در دل عبادات و از شروط صحت آن قرار می دهد؛ این نکته روشن می سازد که عدالت اقتصادی و اجتماعی ، تنها دو حکم فرعی و دو واجب عادی نیستند ، بلکه این دو بر اصول عقیده و ایمان ، بنیاد نهاده شده اند و از آنها جدا نمی شوند و اسلام نیز بر وجود ایمانی که ثمره اش عدالت در زندگی فردی و گروهی نیست ، صحه نمی گذارد. از اینجاست که عدالت اقتصادی و اجتماعی ، در اسلام ، دو موضوعی می شوند که عمیق و دائمی و گسترده اند ، زیرا آنها با سرشت مؤمن آمیخته¬اند و از گوهر وجودی او ، در امور فردی و گروهی ، سرچشمه می گیرند. 
اما سوال اینجاست که لازمه تحقق عدالت چیست؟ حضرت امام(ره) نظریه¬ای را به عنوان یک چهارچوب فکری کلان به جامعه اسلامی معرفی کردند که برآمده از بطن دین است. ایشان از نبردی سخن به میان می-آورند که لازمه تحقق عدالت است و آن جنگی مقدس می¬دانند. جنگی که در آن باید حاکمیت و مردم علیه دره¬های فقر و قله¬های ثروت به پا خیزند. جنگ فقر و غنا؛ نبردی که سبب ممانعت نخبگان و بدنه جامعه از تبدیل شدن مستضعفین و اقشار ضعیف به پله گاهی برای پا گذاشتن بر آنها جهت افزایش سرمایه سرمایه داران می¬شود. جنگ فقر و غنا یعنی آگاهی نخبگان نسبت به اهمیت مسئله فقر و وضع وخیم عدالت و پرداختن به این دو در کنار موضوعات دیگر اگر نگوئیم که ارجحیت قائل شدن نسبت به این دو در تناسب با سایر موضوعات. جنگ فر و غنا یعنی مطالبه همگانی جامعه نسبت به عدالت و کنشگری عدالتخواهی؛ یعنی شکستن سکوت در مقابل زیاده¬خواهان و اشرافیت نوکیسه؛ یعنی جهاد در راستای تغییر دوگانه شوم سرمایه-داری - مقدس مآبی. 
در حقیقت جنگ فقر و غنا امتداد نبرد حق و باطل است؛ نبردی که در طول زمان جاری و ساری بوده. در جنگ فقر و غنا، باطل در هیئتی دو چهره قرار دارد. یک چهره آن سرمایه¬داری است که چشم و گوششان مدهوش و مبهوت دائمی چنگ « لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ» شده. چنگی که صدای فتان آن دل اهل دنیا را می-رباید و سبب می¬گردد تا پرده «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ» بر دل و جان و گوش و دیده آنها ¬افکنده شود تا دیگر نه فقر فقیر را، نه گرسنگی پسربچه دستفروش کنار چهارراه را، نه تنهایی و بیچارگی بچه¬های کار را، نه خجالت و شرم پدری کارگر در مقابل چشمان منتظر اهل خانه¬اش را، نه آوارگی و منجلاب زنی را که به خاطر لقمه¬ای نان برای فرزندش باید تن به خواسته¬های شیطان صفتان دهد و نه هزاران درد و بدبختی آوار شده بر جامعه را نبیند. 
اما چهره دوم باطل در ظاهر نوع و جنس دیگری دارد اما باطن و هدف آن همسو با سرمایه داری است. مقدس مآبی چهره دوم باطل، بسان نقابی زیباست که بر روی چهره¬ی زشتِ عفریتِ جهل گذاشته شده. اسلام 17 رکعت نماز و معنویت منهای عدالت گرچه ظاهری فریبنده نزد عوام الناس دارد اما اهل مداقه و معرفت بر کنه و باطن این جریان واقف¬اند و نیک می¬دانند که سرانتها و منزل و مأوای این دسته نیز چیزی از دسته نخست یعنی سرمایه¬داری کم ندارد. اسلام 17 رکعت و معنویت تهی از عدالت نیز در مقابل بی¬دادگری سکوت اختیار می¬کند، آنجا که باید فریاد وا اسلاما بزند سر در لاک کرده و پیشانی بر مهر گذاشته و عزلت نشینی اختیار می¬کند و آنجا که باید رگ غیرتش بجوشد، دامن خویش را از سیاست کنار می¬زند تا به پندار خویش آلوده به کثافات دنیا نگردد. 
«سرمایه داری + اسلام 17 رکعت» به پاس قسمی که در بارگاه باری تعالی یادکرده که «فبعزتک لاغوینهم اجمعین» از پا ننشسته و خط اغوا ظریف¬تر از گذشته دنبال می¬شود، اما جای سوال اینجاست که نیرویهای انقلابی و فرزندان خمینی و خامنه¬ای نیز این خط اغوا را آنگونه که هست شناخته¬اند و آنگونه که شایسته است مبارزه کرده¬اند؟ 
✅ منتشر شده در خبرگزاری رسا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
داود مؤذنیان

عاقبت زندگی “سکولار ـ سرمایه‌داری”

 قتل میترا استاد به دست همسر سیاست­مدارش سوژه­ای شد برای بسیاری از واکاوی­ها و تحلیل­ها و حتی تسویه حساب­های سیاسی. صرف نظر از تحلیل­های سیاسی و واکاوی­های اطلاعاتی و جنایی این قضیه، آنچه که بایسته است پیشتر از این دست تحلیل­ها بدان توجه شود فروپاشی معنویت در سبک زندگی­های سکولار است.

 

زندگی که در آن تربیت دینی رنگ باخته، حدود و ثغور حجاب و عفاف در آن فرسنگها با یک خانواده مذهبی فاصله دارد و هیچ سنخیتی با یک رجل سیاسی در حکومت اسلامی ندارد، عکسهای خانوادگی و شخصی آن در فضای مجازی منتشر می­شود و غیرت و تعصب بر ناموس رنگ می­بازد، زندگی که امامین انقلاب در آن به فراموشی سپرده شده، انقلابی­گری ذبح شده و اشرافی گری در آن بیداد می­کند، زندگی که برخورد فیزیکی بین زوجین در آن وجود دارد، خانوادگی قلیان می­کشند و عکس آن را با افتخار در فضای مجازی قرار می­دهند. این سبک زندگی تهی از معنویت، پیشتر در حال احتضار بود و نجفی تیر خلاص را به آن می­زند.

 

تقریبا همه تحلیلها پیرامون قتل میترا استاد حول یک مسئله ثبوتی می­چرخد و آن مسئله پی بردن به اسراری است که در زندگی نجفی وجود داشته و منجر به این جنایت شده است. البته کشف این مسئله از وظایف مهمی است که حتما مطالبه جامعه نیز خواهد بود اما بعد دیگر این قتل یک مسئله سلبی است و آن تهی بودن یک زندگی از اخلاق و آموزه­های دینی است. اگر گوهر اخلاق و سبک زندگی اسلامی بر یک خانواده حاکم شود هیچ گاه افراد آن خانه به بیراهه­ها و کج راه­ها کشیده نخواهند شد و اگر هم با مشکلاتی مواجه شدند راه حل آن را خارج از دایره اخلاق و دینمداری نمی­جویند.

 

نگریستن به اقدام نجفی صرفا نگاه به شخص وی نیست، نجفی شناساننده یک سبک زندگی سکولار – سرمایه­داری و تهی از معنویت و دین­مداری و مدیریت تهی از اخلاق است. وی نماینده طیفی است که سالیانی است که فرسخ­ها با تفکر اصیل انقلاب اسلامی و آموزه­های دینی فاصله گرفته­اند. اما تاسف انگیزتر از این جنایت، زمانی است که می­بینیم این طیف سالیانی بر مراکز متعدد حساس و کلیدی همچون آموزش و پرورش مدیریت داشته­اند که این خود جنایتی بالاتر است.

 

ورشکستگی اخلاقی در مواجهه با این جنایت

 

واکنشها به این قتل در این چند روز هم جای بسی تامل دارد. از تسویه حساب­های قبیلگی گرفته تا توجیهات محیرالعقول هم قبیله­های جناب قاتل نسبت این قتل!! توجیهاتی که گاهی تا مغز استخوان خواننده را به درد می­آورد!! از تلطیف فضا و استفاده از عبارت کلیشه­ای «دیگران را قضاوت نکنیم، ممکن است برای ما هم پیش بیاید» - که البته باید به آنها گفت اولا قتل یک انسان، ذبح مرغ نیست تا برای هرکسی پیش­آید و ثانیا تحلیل و واکاوی یک حادثه با قضاوت تفاوت بسیار دارد و این را با کوچکترین تاملی می­توان دریافت - تا عملیات تهاجمی و مظلوم نمایی قاتل و هیولاسازی مقتول تا بدانجا که از طرف قبیله قاتل، اتهام روسپی و جاسوس جنسی بودن هم به مقتول داده شد و فتوا به مهدورالدم بودنش دادند. البته این فتوا در حالی است که طیف مذکور بارها در برابر حکم قصاص اعتراض و این حکم را یک عمل ضد انسانی معرفی کردند.

 

واکنش زنان همیشه مدافع حقوق بانوان اصلاح طلب هم درخور توجه بود. امثال معصومه ابتکار( به عنوان معاون زنان و خانواده رئیس‌جمهور) ، شهیندخت مولاوردی، پروانه سلحشوری، فاطمه حسینی، فائزه هاشمی و ... از جمله کسانی­اند که در موارد مختلف همانند دوچرخه سواری بانوان، خصوصاً حضور زنان در ورزشگاه‌ها و تقلیل جایگاه آنان به یک تماشاچی فوتبال تلاش فراوانی کرده­اند اما در این ماجرا گویی مقتول را زن نیافته­اند؟!! پیداست که فریادهای گوش خراش اینان در رابطه با حقوق زنان هم نسبی است و هر زمان با ملاحظات قبیلگیشان در تعارض باشد حقوق و عدالت را فدا می­کنند. به این واکنش عجیب سکوت سلبریتی­هایی را که در هر قضیه­ای ابراز وجود می­کردند نیز باید اضافه کرد. سوالی که باید مطالبه افکار عمومی از این دست سیاسیون و افراد چهره باشد این است که اگر همچنین مسئله­ای در بیرون از قبیله شما بوجود می­آمد به همین اندازه آرام می­ماندید؟؟   

اما موطن این همه بی­اخلاقی در رابطه با یک قتل که رسیدگی به آن وظیفه ذاتی قوه قضائیه و حق طبیعی اولیاء دم است، چیست؟ آیا این ورشکستگی اخلاقی علتی جزء به قهقرا رفتن و انحطاط امر سیاسی دارد؟ وقتی سیاست، حیثیت خود را به جای متالهین سیاسی و افراد انقلابی به عده‌ای کنش‌گر سیاسی تهی از اخلاق اسلامی و آموزه­های انقلابی بسپارد، محصولی جزء ورشکستگی اخلاقی در عرصه سیاسی نخواهد داشت.  

منتشر شده در خبرگزاری رسا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
داود مؤذنیان

مرض باستی هیلزی

 

اخیرا شنیده شد با دستور قوه قضائیه گیت­‌های ورودی شهرک اشراف‎نشین «باستی هیلز» در لواسان برداشته شد. شهرک «باستی هیلز» مثل شهرک کلاک، خارج از محدوده شهری لواسان ساخته شده است و آن را باید مصداقی از ساخت و ساز غیر قانونی در استان تهران در دهه نود دانست که یک شبه قیمت زمین‌های این منطقه را ده­‏‎ها برابر کرد. در شهرک کلاک هم ۱ میلیون متر مربع زمین تغییر کاربری پیدا می‌کند و یک شبه قیمتش ده‌ها برابر می‌شود.

ضمن تقدیر از عملکرد قوه قضائیه خواهان مبارزه انقلابی با این پدیده‎ی شوم هستیم. خوی اشرافی‌گری پدیده‎­ای است که همانند یک اپیدمی بدخیم قله را آلوده و به بدنه جامعه سرایت می­‎کند. مرض مسری که شهرک و شهرک نشینان مزبور نمادی از آن هستند. در واقع شهرک باستی هیلز نه یک شهرک که چهره عریان شده سرمایه‎­داری و نمادی از بی‎هویتی و خودباختگی عمیق فرهنگی است که این همه البته تنها بخشی از علائم عارضه مذکور به حساب می‎آید.

در واقع «باستی هیلزی»‌ها  بیمارانی­‌اند که در رویای زندگی آمریکایی و احساس حقارت از هویت خویش نسبت به هویت آمریکایی تا بدانجا پیش رفته‎­اند که حتی نام شهرک مسکونی‌شان را نیز هم‌وزن و مشابه شهرک اشرافی «بورلی هیلز» در لوس‌آنجلس نام گذاری کرده‌ و تنها به افرادی اجازه ورود می‎دادند که همانند خویش آلوده به بیماری بدخیم اشرافی­گری بودند. ابر سرمایه­‎دارانی که معلوم نیست این دارایی­‌های نجومی را از کجا بدست آورده و این خود احتیاج به ورود قاطعانه قوه قضائیه دارد. کما اینکه مردم در انتظار برخورد قاطع با دستان پشت پرده واگذاری زمین‌های وسیع آن منطقه به این ابر سرمایه‎داران و صاحبان ژن­‌های ویژه هستند.

شاید اگر بگوییم باستی هیلزیان را به عنوان نمادی از بی‌هویتی و عقده زندگی آمریکایی، باید در قامت  یک گونه از بدخیم‌ترین مبتلایان به سرمایه­‌داری و نوکیسگی مورد مطالعه و کالبدشکافی شخصیتی قرار داد سخن به گزاف نگفته باشیم.

#باستی_هیلز

#عدالت

#اشرافیگری

#لاکچری

منتشر شده در خبرگزاری رسا: اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
داود مؤذنیان