جستارهای شتاب زده

یادداشتهای داود مؤذنیان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشرافیت» ثبت شده است

سگ‌کشی بهانه است؛ هیولای "نواشرافی‌گری" و سوارکاری بر جهل مردم

در هفته­‎های اخیر تجمعاتی در مقابل شهرداری جهت حمایت از حقوق حیوانات و اعتراض به نحوه کشتن تعدادی از سگ‌های ولگرد انجام گرفت. بایسته است از تجمع کنندگان به دلیل حمایتشان از حقوق حیوانات تقدیر کرد و متذکر شد که به هیچ عنوان آنچه در ادامه آورد می‌­شود نقضی بر این اقدام حمایت جویانه تجمع کنندگان نبوده و موضوع صرفا سوالاتی است که از حاشیه این تجمع به ذهن راقم این سطور خطور کرده و در پی پاسخ به آنهاست.

اولین سوال در مواجهه با این تجمع این بود که چگونه است تجمعات اعتراضی برای کشته شدن چند سگ به طور نادرست شکل می­‎گیرد؛ اما با اینکه شاهد پایمال شدن عدالت اجتماعی توسط گروه‌های قدرت طلب و طبقه جدید مرفه هستیم ندای اعتراضی شنیده نمی‎­شود. آیا آنجا که به واسطه خصوصی­‎سازی‌­های اشتباه نابودی صد‌ها کارخانه و کارگاه و تولیدی رقم می­‎خورد، سپس بیکاری و فقر و به دنبال آن بزهکاری و فساد و جرم و جنایت را به ارمغان می­‎آورد، سزاوارتر به اعتراض نیست؟ آیا حقوق افراد کمتر از حقوق چند سگ است؟ چگونه است که برای تضییع حقوق چند سگ ولگرد شهرداری وادار به عذرخواهی و جبران می­‌‎شود، اما در مورد زمین خواری­ها، نقض حریم رودخانه­‎ها، جنگل خواری­ها و... خیر؟ بگذریم از اینکه همین سگ‌های ولگرد بلکه صاحبدار بار‌ها سبب جراحات بعضا شدید به مردم و حتی کودکان شده­‎اند و کسی در این موارد نه تجمعی کرد و نه صدای اعتراضی شنیده شد! که آخرین این اتفاقات حمله سگی به خانم بارداری بود که سبب جراحات زیادی به وی شد و صدای این جماعت معترض به حقوق سگ‌ها درنیامد!

در همین پدیده باستی هیلز و کلاک و لواسان که مصداق مهمی از جهت نشان دادن نمونه­‎ای از آسیب‌های جبران ناپذیر به محیط زیست و نیز رویکرد‌های افتضاح در شهرسازی و همچنین از لحاظ شکل گیری ارتباطات پیچیده­ بین متخلفین بود، آیا اهمیت این پرونده کمتر از تلف شدن چند سگ است؟ شمایی که امروز خود را فعال محیط زیست و حامی حقوق حیوانات می­‎نامید نباید در اینجا نیز صدای اعتراض خود را بلند کنید؟ آیا مسئله محیط زیست نیز دچار درگیری‌های قبیلگی و تبعیض در موضع گیری شده یا اینکه لیدر‌های اینگونه اعتراضات به مصلحت نمی­‎بینند که در آنجا ورود کنند؟

و اساسا چرا دغدغه‌های اجتماعی وارونه شده و مسائل کوچک بزرگ و مسائل بزرگ به فراموشی سپرده می‎شود؟ صریح­تر بگویم، آیا مسئله این روز‌های ما کشته شدن چند سگ در دو سال پیش است یا مسائلی، چون پولشویی در لوای خصوصی­‎سازی و تبدیل یک عده به یک طبقه فئودال و مرفه جدید؟

وقتی با تبعیض در واگذاری امتیازات و تسهیلات بانکی، برای عده‌ای چنین انباشت ثروتی صورت می‌گیرد که دیگر بین مردم نمی‌توانند زندگی کنند و نتیجه‎­اش می­‎شود شهرک‌های خصوصی با دیوار‌های هفت متری، مدارس خاص با شهریه­‎های ۳۵ میلیونی و بیشتر یعنی چیزی معادل ماهی ۳ میلیون شهریه که معادل دو برابر حقوق یک کارگر است و نیز مهمانی‌های خاص چند ده میلیونی، رگ غیرت کسی بالا می­‎زند؟

امروز سه دهه از تولد شوم هیولایی به نام "نواشرافی­گری" یا همان طبقه مرفه جدید می­‎گذرد، هیولایی که در دهه هفتاد متولد شد و برای پرواز نیازمند نقدینگی زیاد بود. دهه هشتاد، هنگامه­‎ی پاسخ به این نیاز بود از این رو با خلق بانک خصوصی بر خلاف تصریح قانون اساسی ابزار اعتبار آفرینی برای خود را فراهم ساخت. اینک این هیولای رشد یافته وقت آن دید که سرمایه­‎های کلان خود را تثبیت کند و برای تثبیت، به تبدیل روی آورده و به سرعت سرمایه مالی خود را به املاک و مستغلاتی در داخل و خارج از کشور تبدیل کرده و می‌کند. [۱]، اما ما را چه شده که دغدغه رفتن بانوان به ورزشگاه و دوچرخه سواری آن‌ها تا کشته شدن چند سگ ولگرد در سال‌های گذشته موجبات بحث و برانگیختن ما را فراهم می­‎آورد، اما سه دهه چنبره هیولای سرمایه­‎داری بر گرده ملت برای ما منجر به هیچ حرکتی نمی­‎شود؟

چه کسانی پشت این سنخ از قضایا هستند و چه کسانی مطالبات را مدیریت می­‎کنند؟ و هدف آن‌ها چیست؟

پاسخ واضح است، همان هیولایی که سه دهه مشغول فربه کردن خویش بوده امروز به شدت در مقابل هرگونه آگاهی و ادراک صحیح اجتماعی می­‌ایستد، زیرا حیات و مماتش در گرو جهل مردمی است که نهایت دغدغه آنان سگهایشان، بی‌حجابی زنان، دوچرخه سواری و به ورزشگاه رفتن یا نرفتنشان و خلاصه از این دست قبیل مسائل دسته چندمی است، اما هیچ گونه تصور صحیحی از فعالیت بانک‌ها، چگونگی تاسیس‎شان و نحوه فعالیت اقتصادی، بنگاه‎داری، زمین‎داری و ورودشان به ابر پروژه­‎ها و لوکس‌سازی­‌ها، خصوصی سازی­‎های غلط، پولشویی ابرسرمایه­‎داران و زمین خواری و تولد فئودالیسم جدید و ده‌ها مورد مهم دیگر ندارند.

 رسانه­‎هایی که زیر بیرق این هیولا رشد کرده‎­اند و همواره سبیلشان از قِبَل پول‌های بی­‎حساب و کتاب وی چرب بوده، نیز ابزار و آینه جادوی این هیولا جهت اغوای مردم هستند و با پمپاژ جهل به جامعه بواسطه واژگونی اهمیت مسائل و خط دهی غلط، مسیر حیات این هیولا را فراهم می­‎سازند. در این بین رسانه‎­های انقلابی و نویسندگان و جامعه نخبگانی متعهد وظیفه سنگین و رسالت مهمی دارند و بایسته است که همت خود را معطوف به روشنگری در این زمینه و از بین بردن ابر جهلی کنند که ضامن حیات این هیولا است و البته این خود متوقف بر گام ننهادن در زمین بازی این هیولاست، کما اینکه برخی اوقات مشاهده می‎­شود پرداختن به موضوعات دسته چندمی و حواشی تا چند روز نقل محافل می‎شود، اما دریغ از اندک قلم زدنی در زمینه مفاسد مذکور.

[1] - برای مطالعه بیشر: مجتبی نامخواه، خصوصی‌سازی‌ها و نابرابری: مسئله چیست

..............................................

منتشر شده در خبرگزاری رسا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
داود مؤذنیان

🔶عدالت اجتماعی در آینه جنگ فقر و غنا

 

از اصول حاکم بر ساختار سیاسی اسلام، عدالت اجتماعی است که منافی هرگونه سوءاستفاده کردن از توده ها و استثمار آنهاست. اصلی رکین و شریف که خداوند متعال آن را از اهداف بعثت انبیاء برشمرده و می¬فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند»
به تعبیر امام موسی صدر؛ احکام اسلامی، عدالت اجتماعی و اقتصادی را در دل عبادات و از شروط صحت آن قرار می دهد؛ این نکته روشن می سازد که عدالت اقتصادی و اجتماعی ، تنها دو حکم فرعی و دو واجب عادی نیستند ، بلکه این دو بر اصول عقیده و ایمان ، بنیاد نهاده شده اند و از آنها جدا نمی شوند و اسلام نیز بر وجود ایمانی که ثمره اش عدالت در زندگی فردی و گروهی نیست ، صحه نمی گذارد. از اینجاست که عدالت اقتصادی و اجتماعی ، در اسلام ، دو موضوعی می شوند که عمیق و دائمی و گسترده اند ، زیرا آنها با سرشت مؤمن آمیخته¬اند و از گوهر وجودی او ، در امور فردی و گروهی ، سرچشمه می گیرند. 
اما سوال اینجاست که لازمه تحقق عدالت چیست؟ حضرت امام(ره) نظریه¬ای را به عنوان یک چهارچوب فکری کلان به جامعه اسلامی معرفی کردند که برآمده از بطن دین است. ایشان از نبردی سخن به میان می-آورند که لازمه تحقق عدالت است و آن جنگی مقدس می¬دانند. جنگی که در آن باید حاکمیت و مردم علیه دره¬های فقر و قله¬های ثروت به پا خیزند. جنگ فقر و غنا؛ نبردی که سبب ممانعت نخبگان و بدنه جامعه از تبدیل شدن مستضعفین و اقشار ضعیف به پله گاهی برای پا گذاشتن بر آنها جهت افزایش سرمایه سرمایه داران می¬شود. جنگ فقر و غنا یعنی آگاهی نخبگان نسبت به اهمیت مسئله فقر و وضع وخیم عدالت و پرداختن به این دو در کنار موضوعات دیگر اگر نگوئیم که ارجحیت قائل شدن نسبت به این دو در تناسب با سایر موضوعات. جنگ فر و غنا یعنی مطالبه همگانی جامعه نسبت به عدالت و کنشگری عدالتخواهی؛ یعنی شکستن سکوت در مقابل زیاده¬خواهان و اشرافیت نوکیسه؛ یعنی جهاد در راستای تغییر دوگانه شوم سرمایه-داری - مقدس مآبی. 
در حقیقت جنگ فقر و غنا امتداد نبرد حق و باطل است؛ نبردی که در طول زمان جاری و ساری بوده. در جنگ فقر و غنا، باطل در هیئتی دو چهره قرار دارد. یک چهره آن سرمایه¬داری است که چشم و گوششان مدهوش و مبهوت دائمی چنگ « لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ» شده. چنگی که صدای فتان آن دل اهل دنیا را می-رباید و سبب می¬گردد تا پرده «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ» بر دل و جان و گوش و دیده آنها ¬افکنده شود تا دیگر نه فقر فقیر را، نه گرسنگی پسربچه دستفروش کنار چهارراه را، نه تنهایی و بیچارگی بچه¬های کار را، نه خجالت و شرم پدری کارگر در مقابل چشمان منتظر اهل خانه¬اش را، نه آوارگی و منجلاب زنی را که به خاطر لقمه¬ای نان برای فرزندش باید تن به خواسته¬های شیطان صفتان دهد و نه هزاران درد و بدبختی آوار شده بر جامعه را نبیند. 
اما چهره دوم باطل در ظاهر نوع و جنس دیگری دارد اما باطن و هدف آن همسو با سرمایه داری است. مقدس مآبی چهره دوم باطل، بسان نقابی زیباست که بر روی چهره¬ی زشتِ عفریتِ جهل گذاشته شده. اسلام 17 رکعت نماز و معنویت منهای عدالت گرچه ظاهری فریبنده نزد عوام الناس دارد اما اهل مداقه و معرفت بر کنه و باطن این جریان واقف¬اند و نیک می¬دانند که سرانتها و منزل و مأوای این دسته نیز چیزی از دسته نخست یعنی سرمایه¬داری کم ندارد. اسلام 17 رکعت و معنویت تهی از عدالت نیز در مقابل بی¬دادگری سکوت اختیار می¬کند، آنجا که باید فریاد وا اسلاما بزند سر در لاک کرده و پیشانی بر مهر گذاشته و عزلت نشینی اختیار می¬کند و آنجا که باید رگ غیرتش بجوشد، دامن خویش را از سیاست کنار می¬زند تا به پندار خویش آلوده به کثافات دنیا نگردد. 
«سرمایه داری + اسلام 17 رکعت» به پاس قسمی که در بارگاه باری تعالی یادکرده که «فبعزتک لاغوینهم اجمعین» از پا ننشسته و خط اغوا ظریف¬تر از گذشته دنبال می¬شود، اما جای سوال اینجاست که نیرویهای انقلابی و فرزندان خمینی و خامنه¬ای نیز این خط اغوا را آنگونه که هست شناخته¬اند و آنگونه که شایسته است مبارزه کرده¬اند؟ 
✅ منتشر شده در خبرگزاری رسا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
داود مؤذنیان

عاقبت زندگی “سکولار ـ سرمایه‌داری”

 قتل میترا استاد به دست همسر سیاست­مدارش سوژه­ای شد برای بسیاری از واکاوی­ها و تحلیل­ها و حتی تسویه حساب­های سیاسی. صرف نظر از تحلیل­های سیاسی و واکاوی­های اطلاعاتی و جنایی این قضیه، آنچه که بایسته است پیشتر از این دست تحلیل­ها بدان توجه شود فروپاشی معنویت در سبک زندگی­های سکولار است.

 

زندگی که در آن تربیت دینی رنگ باخته، حدود و ثغور حجاب و عفاف در آن فرسنگها با یک خانواده مذهبی فاصله دارد و هیچ سنخیتی با یک رجل سیاسی در حکومت اسلامی ندارد، عکسهای خانوادگی و شخصی آن در فضای مجازی منتشر می­شود و غیرت و تعصب بر ناموس رنگ می­بازد، زندگی که امامین انقلاب در آن به فراموشی سپرده شده، انقلابی­گری ذبح شده و اشرافی گری در آن بیداد می­کند، زندگی که برخورد فیزیکی بین زوجین در آن وجود دارد، خانوادگی قلیان می­کشند و عکس آن را با افتخار در فضای مجازی قرار می­دهند. این سبک زندگی تهی از معنویت، پیشتر در حال احتضار بود و نجفی تیر خلاص را به آن می­زند.

 

تقریبا همه تحلیلها پیرامون قتل میترا استاد حول یک مسئله ثبوتی می­چرخد و آن مسئله پی بردن به اسراری است که در زندگی نجفی وجود داشته و منجر به این جنایت شده است. البته کشف این مسئله از وظایف مهمی است که حتما مطالبه جامعه نیز خواهد بود اما بعد دیگر این قتل یک مسئله سلبی است و آن تهی بودن یک زندگی از اخلاق و آموزه­های دینی است. اگر گوهر اخلاق و سبک زندگی اسلامی بر یک خانواده حاکم شود هیچ گاه افراد آن خانه به بیراهه­ها و کج راه­ها کشیده نخواهند شد و اگر هم با مشکلاتی مواجه شدند راه حل آن را خارج از دایره اخلاق و دینمداری نمی­جویند.

 

نگریستن به اقدام نجفی صرفا نگاه به شخص وی نیست، نجفی شناساننده یک سبک زندگی سکولار – سرمایه­داری و تهی از معنویت و دین­مداری و مدیریت تهی از اخلاق است. وی نماینده طیفی است که سالیانی است که فرسخ­ها با تفکر اصیل انقلاب اسلامی و آموزه­های دینی فاصله گرفته­اند. اما تاسف انگیزتر از این جنایت، زمانی است که می­بینیم این طیف سالیانی بر مراکز متعدد حساس و کلیدی همچون آموزش و پرورش مدیریت داشته­اند که این خود جنایتی بالاتر است.

 

ورشکستگی اخلاقی در مواجهه با این جنایت

 

واکنشها به این قتل در این چند روز هم جای بسی تامل دارد. از تسویه حساب­های قبیلگی گرفته تا توجیهات محیرالعقول هم قبیله­های جناب قاتل نسبت این قتل!! توجیهاتی که گاهی تا مغز استخوان خواننده را به درد می­آورد!! از تلطیف فضا و استفاده از عبارت کلیشه­ای «دیگران را قضاوت نکنیم، ممکن است برای ما هم پیش بیاید» - که البته باید به آنها گفت اولا قتل یک انسان، ذبح مرغ نیست تا برای هرکسی پیش­آید و ثانیا تحلیل و واکاوی یک حادثه با قضاوت تفاوت بسیار دارد و این را با کوچکترین تاملی می­توان دریافت - تا عملیات تهاجمی و مظلوم نمایی قاتل و هیولاسازی مقتول تا بدانجا که از طرف قبیله قاتل، اتهام روسپی و جاسوس جنسی بودن هم به مقتول داده شد و فتوا به مهدورالدم بودنش دادند. البته این فتوا در حالی است که طیف مذکور بارها در برابر حکم قصاص اعتراض و این حکم را یک عمل ضد انسانی معرفی کردند.

 

واکنش زنان همیشه مدافع حقوق بانوان اصلاح طلب هم درخور توجه بود. امثال معصومه ابتکار( به عنوان معاون زنان و خانواده رئیس‌جمهور) ، شهیندخت مولاوردی، پروانه سلحشوری، فاطمه حسینی، فائزه هاشمی و ... از جمله کسانی­اند که در موارد مختلف همانند دوچرخه سواری بانوان، خصوصاً حضور زنان در ورزشگاه‌ها و تقلیل جایگاه آنان به یک تماشاچی فوتبال تلاش فراوانی کرده­اند اما در این ماجرا گویی مقتول را زن نیافته­اند؟!! پیداست که فریادهای گوش خراش اینان در رابطه با حقوق زنان هم نسبی است و هر زمان با ملاحظات قبیلگیشان در تعارض باشد حقوق و عدالت را فدا می­کنند. به این واکنش عجیب سکوت سلبریتی­هایی را که در هر قضیه­ای ابراز وجود می­کردند نیز باید اضافه کرد. سوالی که باید مطالبه افکار عمومی از این دست سیاسیون و افراد چهره باشد این است که اگر همچنین مسئله­ای در بیرون از قبیله شما بوجود می­آمد به همین اندازه آرام می­ماندید؟؟   

اما موطن این همه بی­اخلاقی در رابطه با یک قتل که رسیدگی به آن وظیفه ذاتی قوه قضائیه و حق طبیعی اولیاء دم است، چیست؟ آیا این ورشکستگی اخلاقی علتی جزء به قهقرا رفتن و انحطاط امر سیاسی دارد؟ وقتی سیاست، حیثیت خود را به جای متالهین سیاسی و افراد انقلابی به عده‌ای کنش‌گر سیاسی تهی از اخلاق اسلامی و آموزه­های انقلابی بسپارد، محصولی جزء ورشکستگی اخلاقی در عرصه سیاسی نخواهد داشت.  

منتشر شده در خبرگزاری رسا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
داود مؤذنیان

مرض باستی هیلزی

 

اخیرا شنیده شد با دستور قوه قضائیه گیت­‌های ورودی شهرک اشراف‎نشین «باستی هیلز» در لواسان برداشته شد. شهرک «باستی هیلز» مثل شهرک کلاک، خارج از محدوده شهری لواسان ساخته شده است و آن را باید مصداقی از ساخت و ساز غیر قانونی در استان تهران در دهه نود دانست که یک شبه قیمت زمین‌های این منطقه را ده­‏‎ها برابر کرد. در شهرک کلاک هم ۱ میلیون متر مربع زمین تغییر کاربری پیدا می‌کند و یک شبه قیمتش ده‌ها برابر می‌شود.

ضمن تقدیر از عملکرد قوه قضائیه خواهان مبارزه انقلابی با این پدیده‎ی شوم هستیم. خوی اشرافی‌گری پدیده‎­ای است که همانند یک اپیدمی بدخیم قله را آلوده و به بدنه جامعه سرایت می­‎کند. مرض مسری که شهرک و شهرک نشینان مزبور نمادی از آن هستند. در واقع شهرک باستی هیلز نه یک شهرک که چهره عریان شده سرمایه‎­داری و نمادی از بی‎هویتی و خودباختگی عمیق فرهنگی است که این همه البته تنها بخشی از علائم عارضه مذکور به حساب می‎آید.

در واقع «باستی هیلزی»‌ها  بیمارانی­‌اند که در رویای زندگی آمریکایی و احساس حقارت از هویت خویش نسبت به هویت آمریکایی تا بدانجا پیش رفته‎­اند که حتی نام شهرک مسکونی‌شان را نیز هم‌وزن و مشابه شهرک اشرافی «بورلی هیلز» در لوس‌آنجلس نام گذاری کرده‌ و تنها به افرادی اجازه ورود می‎دادند که همانند خویش آلوده به بیماری بدخیم اشرافی­گری بودند. ابر سرمایه­‎دارانی که معلوم نیست این دارایی­‌های نجومی را از کجا بدست آورده و این خود احتیاج به ورود قاطعانه قوه قضائیه دارد. کما اینکه مردم در انتظار برخورد قاطع با دستان پشت پرده واگذاری زمین‌های وسیع آن منطقه به این ابر سرمایه‎داران و صاحبان ژن­‌های ویژه هستند.

شاید اگر بگوییم باستی هیلزیان را به عنوان نمادی از بی‌هویتی و عقده زندگی آمریکایی، باید در قامت  یک گونه از بدخیم‌ترین مبتلایان به سرمایه­‌داری و نوکیسگی مورد مطالعه و کالبدشکافی شخصیتی قرار داد سخن به گزاف نگفته باشیم.

#باستی_هیلز

#عدالت

#اشرافیگری

#لاکچری

منتشر شده در خبرگزاری رسا: اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
داود مؤذنیان