برای درک بهتر موضوع و مسئله مورد بحث ابتدا باید دو مقدمه را بطور خلاصه و تا آنجا که برای بحث ما لازم است از نظر خوانندگان گرام بگذرانیم.
مقدمه نخست: نخبگان و تولید فکر
اگر جامعه را به مثابه یک مرکب دارای لایههای مختلف تجسم بکنیم، عمیقترین لایهی آن، تولید فکر و اندیشه است به طوری که اندیشه و فکر تولید یافته در این عمق به لایههای بیرونی پمپاژ میشود. تاثیر مسقیم و غیر مستقیم این لایه بر لایههای دیگر جامعه غیر قابل انکار و تشکیک است، بر این اساس، این عمق باید نشستنگه کسانی گردد که از استطاعت تولید فکر، تحلیل قوی و نگاهی ژرف به مسائل برخوردارند، و این افراد در حقیقت نخبگان جامعه هستند.
این افراد یعنی همان نخبگان جامعه عموما در پشت صحنه فعالیت دارند و معمولا محصول کار آنان که همان فکر و اندیشه است دیده و یا لمس میشود، در صورتی که خود آن فرد ممکن است نزد لایههای بیرونی جامعه ناشناخته باقی بماند و حتی تا آخر عمر جز افراد اندکی، کسی دیگر با چهره وی آشنا نگردد، گرچه که ممکن است نام وی را شنیده باشند.
مقدمه دوم: تولید قلابی افکار
در شرایط کنونی جامعه ما طیف دیگری که این روزها به شدت مشغول به اصطلاح تولید فکر هستند وجود دارند که چون به دلایل مختلف شرایط احراز این جایگاه را ندارند و صرفا به دلیل مشهور بودن یا محبوب بودن به دلایلی و در بین عدهای و همچنین داشتن وسیله ارتباطی گسترده از جمله فضای مجازی جایگاه نظریه پردازی و خودنمایی را پیدا کرده اند، تبدیل به رقیب جریان عادی و ریشهدار تمدن سازی و تولید فکر توسط نخبگان و متفکران جامعه شدهاند.
ارتباط پیوندهای فرهنگی و ما به الاشتراکات آن در حوزه امنیت دو ملت و امنیت منطقه ای بعد از التفات به این مهم که مقوله همگرایی یکی از ارکان و ابعاد بسیار مهم بحث امنیت است، قابلیت تحلیل و بررسی پیدا می کند. در واقع صحبت کردن از مقوله امنیت چه در بّعد ملی و چه در بّعد منطقهای آن بدون التفات و پذیرش لازمه ی ضروری آن یعنی همگرایی - چه از حیث داخلی آن و یا جنبه اتحاد دو ملت - بحثی پوچ و فاقد ارزش است.
اسلام به عنوان بزرگترین منادی همگرایی و وحدت همواره مسلمانان را با صرف نظر از تمامی تفاوت ها و تضادهای اندیشه ای، قومی، اجتماعی، رفتاری، فرهنگی و ... دعوت به اتحاد و پرهیز از اختلاف کرده و این استراتژی مهم اسلام در آیات بسیاری به چشم میخورد.(۱) همچنین این رویه را نسبت به غیر مسلمانان روا داشته، امر به همگرایی حول مابه الاشتراکات اعتقادی کرده است.(۲)
عدالت حقیقتی است که از ابتدای تاریخ همه انسانها به دنبال آن بوده اند. آرمانی که اگر نگوئیم همه، اما اکثر جنبشها، قیامها، نهضتها و انقلابها و لو در ظاهر داعی آن بوده و وعده ای که همه پیشوایان طنین آن را سر داده و تمام حکومتها و لو در شعار با مژده آن توده ها را با خود همراه کرده اند.
عدالت بخش ماهوی جامعه و دولت اسلامی
در قاموس اسلام عدالت نه یک شعار که بخشی از حقیقت جامعه و جزء لاینفک دولت، بلکه بخشی از ماهیت و معرِّف جامعه و حکومت است، به گونه ای که زوال آن از پیکره جامعه و حاکمیت نفی قید اسلامیت از این دو را رقم خواهد زد. گوهری که نادیده گرفتنش، موجب تزلزل ثبات اجتماعی و شکست یک ملت، و اجرای آن پایداری و استحکام جامعه را تضمین خواهد کرد، همچنانکه از امیرالمومنین در کتاب شریف غررالحکم منقول است که میفرماید: «العدلُ قوامُ البریّة و الظلمُ بوارُ الرعیّة» یعنی: عدالت، مایه قوام و پایداری مردم است و ستم و ظلم، موجب هلاک یک ملت. و نیز میفرمایند: «ثباتُ الدُوَلِ بالعدل»؛ عدالت حقیقتی است که باعث قوام و ثبات یک دولت میشود. همچنانکه در مورد سستی و ضعف دولتها و حکومتهایی که به عدالت رفتار نکنند و در مورد از میان رفتن اقتدارشان میفرمایند: «مَنْ جارَتْ ولایتُهُ زالت دولَتُهُ» و یا «مَنْ عَمِلَ بالعدلِ حَصَّنَ اللهُ مُلْکَهُ».